shaherasheghaneha | ||
من از این دونان شهرستان نیم خاطر پر درد کوهستانیم، کز بدی بخت، در شهر شما روزگاری رفت و هستم مبتلا! هر سری با عالم خاصی خوش است هر که را که یک چیزی خوب و دلکش است ، من خوشم با زندگی کوهیان چون که عادت دارم از طفلی بدان .
به به از آنجا که ماوای من است، وز سراسر مردم شهر ایمن است! اندر او نه شوکتی ، نه زینتی نه تقلید، نه فریب و حیلتی . به به از آن آتش شبهای تار در کنار گوسفند و کوهسار!
به به از آن شورش و آن همهمه که بیفتد گاهگاهی در رمه : بانگ چوپانان، صدای های های، بانگ زنگ گوسفندان ، بانگ نای ! زندگی در شهر، فرساید مرا صحبت شهری بیازارد مرا … زین تمدن، خلق در هم اوفتاد آفرین بروحشت اعصار باد [ یادداشت ثابت - دوشنبه 91/6/14 ] [ 7:38 عصر ] [ shimaehsani ]
|
||
[ طراحی : روز گذر ] [ Weblog Themes By : roozgozar ] |